عرشیان

خـــوش آمـدیـــد

عرشیان

خـــوش آمـدیـــد

عرشیان

وبلاگ عرشیان وبلاگی است برای قدمی به سمت خدا برداشتن و آمادگی برای ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وعرشی شدن
باشد که در رکابشان سربازی کنیم.

پیوندها
مشکل

حکایت شاه کلید

جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی  اصفهانی آمد و گفت سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم.

قفل اول اینست که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.

قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.

قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.

شیخ نخودکی فرمود

  • محمدحسین
نماز

وقتی اهمیّت به واجبات و ظواهر شرع برای کسی ملکه شود، بالاترین لذّات را از عبادت خواهد برد. لذّت‌ آدمی منحصر در خوراک و پوشاک و مادیات نیست، بلکه لذّات معنوی که از تقیّد به ظواهر شرع حاصل می‌شود، بسیار بالاتر است. لذّت عبادت و تقیّد به ظواهر شرع، به اندازه‌ای با اهمیّت است که پیامبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمایند:

«ألَرَکْعَتَانِ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا»[1]

لذت دو رکعت نماز شب نزد پیامبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» از دنیا و آنچه در دنیاست،‌ بالاتر است. تقیّد به ظواهر شرع، نزد همه اولیای الهی بسیار لذّت‌بخش است.

  • محمدحسین


وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ

و هیچیک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید، تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است.

سوره مبارکه حجرات آیه

  • محمدحسین

لا اله الا الله

و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون

شح نفس یعنی بخل شدید قلب که با حرص همراه است.

تعبیر قرآن این است : شح را برای انسان به منزله یک دشمن تلقی کرده‏ است. در آیه 14 سوره تغابن قرآن می خوانیم: «ان من ازواجکم و اولادکم عدوا لکم، برخی از همسران و فرزندان شما دشمنان شما هستند ، و بعد خداوند چنین فرمود: «انما اموالکم و اولادکم فتنه، اموال شما و فرزندانتان صرفا (وسیله) آزمایشند» (تغابن/15)

  • محمدحسین
* برخورد آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی با قاتل فرزندش


وقتی جنازه فرزند خود را دید که به دست یک سنی به قتل رسیده بود، به طرف خانه اش رفت و دستور داد به دلیل آن که فرزند قاتل پسرش ممکن است در دل شب، بهانه پدر بگیرد، او را آزاد کنند و فردای آن روز از سه قبیله اهل تسنن عراق به دلیل این مرام بزرگوارانه این مرد الهی، درخواست کردند که راه شیعه شدن را به آنها نشان دهد؛
فرهنگ اهل بیتی(ع)، این گونه است و باید با این گونه رفتارها، شیعه بودن خود را به دیگران نشان دهیم.
 
  • محمدحسین
میرزا جواد اقا تهرانی

به خانه که رسیده بود، دیگر شب از نیمه گذشته بود. داخل لباس هایش را که گشته بود. کلید را پیدا نکرده بود. چراغ های خانه خاموش بودند؛ این یعنی همه خوابند. سرمای استخوان سوز نیمه شب کوچه را خلوت خلوت کرده بود. در نزده بود
موقع اذان که اهل خانه بیدار شده بودند، همسرش در را باز کرده بود و رفته بود خانه. بچه ها که دوره اش کرده بودند و خرده گرفتند که چرا لااقل زنگ نزدید جواب شنیده بودند: « شما خواب بودید. زنگ من موجب اذیت و آزار شما می شد!»
کوتاه شود
 
  • محمدحسین
در سر تا پای ایشان از متاع و کالاهای خارجی خبری نبود، از عمامه و قبا و پیراهن و عبا و کفش. در تمام ضیافتهاغیر از اجناس ایرانی چیزی مصرف نمی کرد.
  • محمدحسین

عزیز الله خوشوقت در ماه رجب سال ١٣٠٥ هجری شمسی در شهر بادکوبه(باکو) به دنیا.

پدر و مادر وی اهل زنجان بودند اما چند سالی را به خاطر نا امنی منطقه، به باکو مهاجرت کرده بودند که عزیز، دومین فرزند خانواده، در آنجا تولد یافت.

ایشان پس از تحصیلات دبیرستان، به علوم حوزوی روی آورد و پس از 5 سال تحصیل در مسجد لرزاده تهران راهی دیار علم و تقوا، قم شد.

حضرت آیت الله خوشوقت، دروس خارج فقه و اصول را نزد حضرات آیات عظام سید حسین بروجردی و امام خمینی (ره) سپری کرد و حکمت و فلسفه و تفسیر را نزد علامه طباطبایی (ره) آموخت.

انفاس ملکوتی رادمرد فرزانه، آیت الله العظمی محمد حسین طباطبایی، ایشان را بیش از دیگران با دقایق و رموز اخلاق و مدارج معرفت آشنا ساخت و همین امر ایشان را مورد توجه و محبت ویژه علامه قرار داد

  • محمدحسین

تاریخ زندگانی کریمة اهل بیت(س) 

 
جانِ قم
یک سال بعد از هجرت علی بن موسی الرضا(ع) نامه‌ای خطاب به خواهر گرامی‌اش نوشت و حضرت معصومه(س) پس از دریافت نامه، برای ادای رسالت زینبی و پیام ولایت، به همراه عده‌ای از برادران و برادرزادگان، به طرف خراسان حرکت کرد. اینجا بود که مأمون ملعون با زیرکی تمام از هدف این سفر آگاه شد و مانع شد تا این رسالت زینبی محقق شود. یاران مأمون در شهر ساوه، با کاروان حضرت معصومه(س) درگیر شدند و با ناجوانمردی، بیشتر مردان از جمله تمامی برادران آن حضرت را به شهادت رساندند. حضرت معصومه(س) بر اثر این حادثه از شدّت ناراحتی و بنا به قولی به دلیل مسمومیت به سختی بیمار شد و ادامة سفر برایشان ناممکن گشت و دستور دادند که او را به شهر قم ببرند.3
  • محمدحسین
دانشگاه را دریابید! بازخوانی اندیشه های امام خمینی (ره)

 

«از توطئه های بزرگ آنان - چنانچه اشاره شد و کرارا تذکر داده ام- به دست گرفتن مراکز تعلیم و تربیت بخصوص دانشگاه هاست که مقدرات کشورها در دست محصولات آنهاست. روش [برخورد] آنان با روحانیون و مدارس علوم اسلامی، فرق دارد با روشی که در دانشگاه ها و دبیرستان ها دارند. نقشه آنان برداشتن روحانیون از سر راه و منزوی کردن آنان است، یا با سرکوبی و خشونت و هتاکی که در زمان رضاخان عمل می شد ولی نتیجه معکوس گرفته شد یا با تبلیغات و تهمت ها و نقشه های شیطانی برای جدا کردن قشر تحصیلکرده و به اصطلاح روشنفکر که این هم در زمان رضاخان عمل می شد و در ردیف فشار و سرکوب بود و در زمان محمدرضا ادامه یافت بدون خشونت ولی موذیانه. اما در دانشگاه نقشه آن است که جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزش های خودی منحرف کنند و به سوی شرق یا غرب بکشانند و دولتمردان را از بین اینان انتخاب و بر سرنوشت کشورها حکومت دهند تا به دست آنها هر چه می خواهند انجام دهند
  • محمدحسین

بسمه تعالی

79910 877 درسی از خاطرات – درس بیست و یکم: شهید محمد جواد تند گویان

خاطره ای از شهید محمد جواد تند گویان

هر سال بانک ملی ۲۰۰ نفر از قبول شده های دانشگاه تهران رو با دقت زیاد به عنوان سهمیه انتخاب می کرد و تو مرحله بعد، یه آزمون اختصاصی می گرفت و از بینشون ۷ نفر رو برای اعزام به انگلستان انتخاب می کرد.
اسم جواد جزو ۲۰۰ نفر و بعد هم به عنوان نفر سوم تو هفت نفر اعلام شد.
آخرین مرحله ی اعزام، مصاحبه بود.

روز مصاحبه ازش پرسیدن: ” اگه تو خیابون ها یا یکی از پارک های لندن یه دختر خانم عریان ببینی، عکس العملت چیه؟”
جواد گفت:” تو همچین موقعیتی چون امر به معروف از طرف من فایده ای نداره و نمی تونم جلوی رواج منکرات رو بگیرم، اول سعی می کنم خودمو از مسیرش دور کنم و بهش نگاه نکنم. بعدش از خدا می خواهم که کمکم کنه تا به نفسم مسلط بشم و حتی تو تصور و رویا هم بهش فکر نکنم”…
زیر برگه ی مصاحبه اش نوشته بودن:

  • محمدحسین

خاطره ای شنیدنی ازشهیدحاج احمد کاظمی ازکلام حاج حسین یکتا واتفاقاتی که برای یک شهیددر آن عالم رخ می دهد

برای دیدن این کلیپ به ادامه مطلب بروید

  • محمدحسین

نوجوان شهید علیرضا محمودی - قافله شهدا


شهید علیرضا این نامه رو چند وقت قبل از شهادتش برای دوستان و همکلاسی هاش می نویسه و برای معلمش می فرسته تا نامه رو برای دوستانش بخونن. معرفت و بزرگی رو میشه تو همین چند خط نامه به وضوح مشاهده کرد. همون چیزی که حضرت روح الله(ره) می فرمود که بعضی از این ها ره صد ساله رو یک شبه طی کردند...

بدون هیچ توضیح اضافه ای تصاویر نامه رو براتون می ذارم تا خودتون بخونین.

  • محمدحسین

خاطره ای شنیدنی ازسرداراحمدیان

برای شنیدن به ادامه مطلب بروید

  • محمدحسین

shahid 300x187 درسی از خاطرات – درس بیست و ششم: شهید سید مهدی نقیبی راد

خاطره ای از شهید سید مهدی نقیبی راد

علی نجد باقری:
اونروز صبح من و سید مهدی داشتیم با هم حرف می زدیم و راه می رفتیم . یکهو وسط حرفها ، سید مهدی رو به من کرد و دگمه های پیراهنم را شمرد . اونوقت گفت : … دگمه پیراهنت رو لازم داری ؟
من که متوجه منظورش نشده بودم و از سوالش متعجب بودم ، حدس زدم باز هم می خواد سر به سرم بذاره . واسه همین هم پیش خودم گفتم ، اگه بگم نه ، بی خیال می شه و دست از سرم بر می داره .
گفتم : نه
اونوقت سیّد مهدی سریع دست انداخت و اون دگمه ای که نشون داده بود رو محکم گرفت و کند و مثل یک شی اضافی دور انداخت و انگاری که هیچ اتفاقی نیافتاده باشه راهش رو گرفت و رفت طرف چادر .
من که خشکم زده بود ، اصلاً نتونستم هیچ عکس العملی نشون بدم .
فردایش دوباره سیّد مهدی که من رو دید بعد از سلام و احوالپرسی بسیار گرم و صمیمی ، بی مقدمه برگشت و همون سوال دیروز رو تکرار کرد و گفت : دگمه پیراهنت رو لازم داری ؟!
من که هنوز دگمه پیراهن قبلی رو ندوخته بودم و یک پیراهن دیگه پوشیده بودم باز هم به خودم گفتم : این سید ول کن معامله نیست ، این دفعه می گم آره و حتماً دیگه قضیه حل می شه .
با آسودگی خاطر و خیلی با اطمینان گفتم : آره لازمش دارم .
اما فکر می کنید سیّد مهدی چیکار کرد ؟

  • محمدحسین