عرشیان

خـــوش آمـدیـــد

عرشیان

خـــوش آمـدیـــد

عرشیان

وبلاگ عرشیان وبلاگی است برای قدمی به سمت خدا برداشتن و آمادگی برای ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وعرشی شدن
باشد که در رکابشان سربازی کنیم.

پیوندها
باورتون نمی شه ، خیلی تند وسریع دگمه را گرفت و مثل دفعه قبل کند ولی اینبار اونرو دور نیانداخت و گفت : … بگیر مال خودت .
و بعد مثل روز قبل بی خیال و آروم شروع کرد به حرف زدن و گفت : خوب دیگه چه خبر و … حرفهاش رو بدون توقف ادامه داد .
من که دیگه کفرم سر اومده بود ، تا اومدم اونو بگیرم و دق دلیم رو روی دگمه های پیراهنش خالی کنم ، مثل ماهی از دستم لیز خورد و پا به فرار گذاشت .

 درسی از خاطرات – درس بیست و ششم: شهید سید مهدی نقیبی راد

علی نجد باقری:
اون شب دعای کمیل خیلی باحالی داشتیم و همه بچه ها یک حال و هوای دیگری داشتند . مداح هم که ناله و زاری اونها رو دیده بود وسنگ تمام گذاشت, با حالتی غمناک و صدایی بغض آلود می گفت : خدایا ، خداوندا . الها ، معبودا ، این شب جمعه یک مشت گناهکار و روسیاه اومدند در خونت ، یک عنایتی ، یک نظری به این گناهکارها بیانداز .
در حالی که همه گریه می کردند و سراشون پایین بود ، یکدفعه سیّد مهدی وارد شد و با صدای بلند و در حالی که خنده می کرد, گفت : غلط کردید گناه کردید و الان اومدید می گید خدایا یک مشت گنهکار اومدند .
می خواستید گناه نکنید ، مگه دست و پای شما رو گرفتند و به زور بهتون گفتند گناه کنید ؟»همه ساکت شده بودند و برّ و برّ به سیّد مهدی که یک ضد ّحال حسابی زده بود نگاه می کردند .
اشکهای همه خشک شد و بغضها توی گلو گیر کرد .
تا سیّد مهدی اومد ادامه بده و یک چیز دیگه بگه ، همه بلند شدند تا اونو بگیرن و حسابش رو کف دستش بذارن . ولی سیّد مهدی زرنگتر از این حرفها بود و سریع از نماز خونه پرید بیرون و چشمتون روز بد نبینه ، نبودید ببینید که چطور دمپایی ها و پوتینها و کتانیها مثل گلوله های خمپاره و توپ به طرف سیّد مهدی پرتاب می شد و هر کدوم که به هدف می خورد ، صدای آخ سیّد مهدی در می اومد …

شهید سید مهدی نقیبی راد

فرمانده گردان یا رسول

نام پدر: میر اسماعیل

تولد:  ۱۳۴۴/۱/۲۰

محل تولد: رشت

تحصیلات: چهارم دبیرستان

تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۱۲/۹

نحوه ی شهادت: بر اثر انفجار نارنجک

محل شهادت: منطقه بوارین

محل دفن: گلزار شهدا رشت

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و تمامی خدمتگزاران راه خدا . هم اکنون بنده با شنیدن اعلامیه های که دیروز در نماز جمعه برادر جهاندیده خواند و امر امام امت و یاری خواستن برادرانم از جبهه ، وظیفه شرعی خود می دانم عازم جبهه های جنگ شوم و تنها آرزویم این است که در عملیات شرکت داشته باشم . چون تاکنون چند بار وصیت نامه نوشته ام ولی هنوز زنده ام لذا این وصیت نامه را طولانی نمی کنم . با رفتن خود به جهاد د راه خدا می خواهیم ثابت کنیم که آمریکا و دیگر ابر قدرتها و مزدورانشان بدانند که تا وقتی ایران یا یک مملکت اسلامی جوان دارد و همچون ببری در جماران است به هیچ وجه نمی توانند به یک نقطه از خاک جمهوری اسلامی ، خاک وطن و اسلام دست درازی کنند . آری ان شاء الله که با رفتن به جبهه به آرزویم می رسم ، چون بنده کوچک تر از آنم که بخواهم به برادران و خواهران کشورم و برادران هم هدفم نصیحت کنم یا پیام بدهم لذا چند کلمه ای به عنوان یادگار از من داشته باشید :
۱- همیشه در راه خدا و با نام خدا قدم بردارید و هدفتان الله باشد .
۲- ای برادران پایگاه ! نظم و وحدت کلمه را به گفته امام امت حفظ کنید و آگاه باشید که منافقین از کوچک ترین حرکت خلاف ، بیشترین سوء استفاده را می کنند .
۳- برادران بسیجی و سپاهی مستقر در بسیج رشت ! مدتی که با شما در یک کانون که شبیه به یک خانواده بودم زندگی کرده ام و حال از شما طلب مغفرت و آمرزش دارم .
۴- از کلیه برادران و خواهران گرامی تقاضا دارم هیچگاه صحنه را ترک نکرده و همیشه در صفهای نماز جمعه و دعای کمیل شرکت کنید .
بار دیگر از تمامی دوستان و هموطنان و خانواده خود طلب بخشش دارم و امیدوارم مرا عفو نمایید . در خاتمه از مادر و خواهران تقاضا دارم اگر در سوگ بنده خواستید بگریید در جای خلوتی این کار را انجام دهید تا دشمن شما ار نبیند و از گریه تان دلشاد شود .

سید مهدی نقیبی راد

********

به امید گوشه چشمی.

اللهم صل علی محمد و آل محمد

ما تا ظهور ایستاده ایم

اللهم عجل لولیک الفرج

  • محمدحسین

نظرات  (۴)

I was wondering if you ever coeindsred changing the structure of your blog? Its very well written; I love what youve got to say. But maybe you could a little more in the way of content so people could connect with it better. Youve got an awful lot of text for only having one or 2 pictures. Maybe you could space it out better?
When fear takes hold it is so dis-empowering. I love your statement on how to get past the suffocating fear: "take the plunge, jump off the cliff, and grow wings on the way down!" I have a saying to help me deal with fear : "If you're afraid to do it, do it afraid!"
  • http://genericviagra11.info/#150
  • My question is more directed on actually becoming an agent. I’ve done some research, but can’t find any “agenting” classes. As someone who wants to become an agent, what are the steps? Fees associated? How do you query an agency to see if they’re taking on new agents–is TKA? Also, how do you judge whether a person is agent-material? What type of experience is necessary?Thanks for any advice you may have.
  • medical insurance in nc
  • I suppose that sounds and smells just about right.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">