و بعد مثل روز قبل بی خیال و آروم شروع کرد به حرف زدن و گفت : خوب دیگه چه خبر و … حرفهاش رو بدون توقف ادامه داد .
من که دیگه کفرم سر اومده بود ، تا اومدم اونو بگیرم و دق دلیم رو روی دگمه های پیراهنش خالی کنم ، مثل ماهی از دستم لیز خورد و پا به فرار گذاشت .
علی نجد باقری:
اون شب دعای کمیل خیلی باحالی داشتیم و همه بچه ها یک حال و هوای دیگری داشتند . مداح هم که ناله و زاری اونها رو دیده بود وسنگ تمام گذاشت, با حالتی غمناک و صدایی بغض آلود می گفت : خدایا ، خداوندا . الها ، معبودا ، این شب جمعه یک مشت گناهکار و روسیاه اومدند در خونت ، یک عنایتی ، یک نظری به این گناهکارها بیانداز .
در حالی که همه گریه می کردند و سراشون پایین بود ، یکدفعه سیّد مهدی وارد شد و با صدای بلند و در حالی که خنده می کرد, گفت : غلط کردید گناه کردید و الان اومدید می گید خدایا یک مشت گنهکار اومدند .
می خواستید گناه نکنید ، مگه دست و پای شما رو گرفتند و به زور بهتون گفتند گناه کنید ؟»همه ساکت شده بودند و برّ و برّ به سیّد مهدی که یک ضد ّحال حسابی زده بود نگاه می کردند .
اشکهای همه خشک شد و بغضها توی گلو گیر کرد .
تا سیّد مهدی اومد ادامه بده و یک چیز دیگه بگه ، همه بلند شدند تا اونو بگیرن و حسابش رو کف دستش بذارن . ولی سیّد مهدی زرنگتر از این حرفها بود و سریع از نماز خونه پرید بیرون و چشمتون روز بد نبینه ، نبودید ببینید که چطور دمپایی ها و پوتینها و کتانیها مثل گلوله های خمپاره و توپ به طرف سیّد مهدی پرتاب می شد و هر کدوم که به هدف می خورد ، صدای آخ سیّد مهدی در می اومد …
شهید سید مهدی نقیبی راد
فرمانده گردان یا رسول
نام پدر: میر اسماعیل
تولد: ۱۳۴۴/۱/۲۰
محل تولد: رشت
تحصیلات: چهارم دبیرستان
تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۱۲/۹
نحوه ی شهادت: بر اثر انفجار نارنجک
محل شهادت: منطقه بوارین
محل دفن: گلزار شهدا رشت
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و تمامی خدمتگزاران راه خدا . هم اکنون بنده با شنیدن اعلامیه های که دیروز در نماز جمعه برادر جهاندیده خواند و امر امام امت و یاری خواستن برادرانم از جبهه ، وظیفه شرعی خود می دانم عازم جبهه های جنگ شوم و تنها آرزویم این است که در عملیات شرکت داشته باشم . چون تاکنون چند بار وصیت نامه نوشته ام ولی هنوز زنده ام لذا این وصیت نامه را طولانی نمی کنم . با رفتن خود به جهاد د راه خدا می خواهیم ثابت کنیم که آمریکا و دیگر ابر قدرتها و مزدورانشان بدانند که تا وقتی ایران یا یک مملکت اسلامی جوان دارد و همچون ببری در جماران است به هیچ وجه نمی توانند به یک نقطه از خاک جمهوری اسلامی ، خاک وطن و اسلام دست درازی کنند . آری ان شاء الله که با رفتن به جبهه به آرزویم می رسم ، چون بنده کوچک تر از آنم که بخواهم به برادران و خواهران کشورم و برادران هم هدفم نصیحت کنم یا پیام بدهم لذا چند کلمه ای به عنوان یادگار از من داشته باشید :
۱- همیشه در راه خدا و با نام خدا قدم بردارید و هدفتان الله باشد .
۲- ای برادران پایگاه ! نظم و وحدت کلمه را به گفته امام امت حفظ کنید و آگاه باشید که منافقین از کوچک ترین حرکت خلاف ، بیشترین سوء استفاده را می کنند .
۳- برادران بسیجی و سپاهی مستقر در بسیج رشت ! مدتی که با شما در یک کانون که شبیه به یک خانواده بودم زندگی کرده ام و حال از شما طلب مغفرت و آمرزش دارم .
۴- از کلیه برادران و خواهران گرامی تقاضا دارم هیچگاه صحنه را ترک نکرده و همیشه در صفهای نماز جمعه و دعای کمیل شرکت کنید .
بار دیگر از تمامی دوستان و هموطنان و خانواده خود طلب بخشش دارم و امیدوارم مرا عفو نمایید . در خاتمه از مادر و خواهران تقاضا دارم اگر در سوگ بنده خواستید بگریید در جای خلوتی این کار را انجام دهید تا دشمن شما ار نبیند و از گریه تان دلشاد شود .
سید مهدی نقیبی راد
********
به امید گوشه چشمی….
اللهم صل علی محمد و آل محمد
ما تا ظهور ایستاده ایم
اللهم عجل لولیک الفرج