بزرگترین راه جلوگیری توجه به جهاد اکبر که جهاد با نفس و داشتن همت عالی است می باشد اما اگر توفیق نیست و نشد عامل باید همیشه کسی را با خود داشته باشد و چه بهتر که با پدر و مادر یا برادر بزرگتر خود باشد. حتی در حمام به تنهایی نرود و در اطاق مطالعه به تنهایی ننشیند و ...
در این بحث نکات مهمی وجود دارد که به بیان آن می پردازیم:
باید توجه کرد ممکن است این تصور پیش آید که دلیل حظور شخص برای جلوگیری از انجام استمنا بدلیل حیا و شرم از حظور شخص ثالث است، آری گفتم شخص ثالث، این شخص ثانی کیست؟ شخص ثانی تفکر انسان است که به آن ذهن اطلاق میشود، انسان در یک آن دو زندگی دارد، در یکی خودش در این دنیا و در حظور فیزیکی خود و با مادیات ارتباط داشته و در آن نقش بازی میکند و در دیگری انسان در درون ذهن خود نقشی مجازی را بازی میکند. انسانهای موفق غالبا این توانایی را در خود ایجاد کرده اند که واقعیت موجود را قبول کرده و داشته های خود را باور کنند و در ذهن خود نقشی را بازی کنند که در حال حاظر در زندگی فیزیکی خود بازی میکنند و به عبارتی دندان طمع خود را از تصورات واهی و گناهان کشیده اند و با واقعیات زندگی میکنند. این افراد امکان گناه را در خود از بین برده اند زیرا شخص قبول کرده است که به صورت عملی گناه را انجام ندهد و از آنجایی که خود را چنان تربیت کرده یا چنان تربیت شده که به عملی که امکان انجام آن را ندارد فکر نکند
(البته این سوای آرزو ها و اهداف است که قائل شدن به اهداف سالم بسیار سودمند و مفید است) بنابراین در ذهن نیز مشغول کمک به عملی است که اکنون به لحاظ فیزیکی به آن مشغول است و هدفی را از آن دنبال میکند. در افرادی که مبتلا به استمنا یا هر گناه دیگری هستند و به صورت عادت روحی یا جسمی عامل به آن هستند کمتر کسی پیدا خواهد شد که توانایی کنترل و تنظیم ذهن و هدایت تفکرات ذهنی به سمت واقعیات و رفتارهای درست واقع در زندگی فیزیکی را داشته باشد. به لحاظ پی بردن به عمق مسئله به مفاهیمی از بهداشت نسل که در کتاب اولین دانشگاه و آخرین پیامبر آمده است اشاره میکنیم و بعد ها به کلیت و متن کامل کتاب و جزئیات آن خواهیم پرداخت. در هر انسانی نیازهایی وجود دارد که این نیازها در بحث عواطف و مسائل جنسی، ناشی از emotions یا احساسات عاطفی که باعث نیازها میشوند، هستند. این احساسات به طور طبیعی در هر شخصی وجود دارد و در فردی که این نیازها و احساسات وجود نداشته باشد طبیعتا و حتما بیماری روحی یا جسمی متناسب با نیاز باید تحلیل و کشف گردد. اما این احساسات در حالت کلی و عادی امکان کنترل و تنظیم دارند. از اینجا به بعد است که شخص ثانی یا شخص تربیت یافته در ذهن وارد عمل شده و کنترل تغییر در مسیر این احساسات را به دست میگیرد. چنانچه گفته شد اگر این شخص ثانی مطابق با اول شخص، یعنی خود فرد باشد و این فرد خود را به گونه ای تربیت کرده باشد (یا تربیت شده باشد) که توانایی کنترل شخص ثانی یا ذهن را دارا باشد طبیعتا توانایی پیشگیری از بروز اشتباه و گناه را خواهد داشت، در غیر این صورت در فرد مسیر دیگری اختیار خواهد شد. بر میگردیم به اولین گناه به بحث استمنا برای یک مرتبه، همانطور که گفتیم تفکر به گناه در ذهن ایجاد تصور موضوعاتی غیر متعارف و یا تصور معشوقه ای خواهد کرد. دیدن فیلم های مستهجن یا فیلم های احساسی یا فرض یک شخص نیز کششی عاطفی به سمت معشوقه ای که در فیلم است یا در ذهن تصور شده است ایجاد میکند. تصور بنمایید که دیدن چندین فیلم متنوع در انسان چه تنوع طلبی ذهنی به وجود خواهد آورد. این تصورات ذهنی و یا فیلمهای بصری باعث بروز زنای ذهنی خواهد شد. یعنی شخص در ذهن درگیر زنای فکری خواهد بود. شخص ثانی (ذهن) مشغول زناست در حالی که شاید خود شخص به لحاظ فیزیکی مشغول کار دیگریست. بروز این مورد هم ناشی از این است که بدن روی دز خاصی از emotions کنترل دارد، حال تجربه فیلم های مستهجن یا دیدن تصاویر عاطفی و عاشقانه باعث بروز هیجانات یا excitement روی احساسات یا همان emotions خواهد بود. معمولا فکر غلطی که در عوام وجود دارد این است که هیجانات قابل تخلیه هستند، در حالی که این انرژی های موجود در بدن هستند که قابلیت تخلیه شدن دارند بلکه با از بین رفتن هر یک از هیجانات، هیجان بزرگتری در انسان به وجود میاید. یعنی اگر هیجان ناشی از نزدیکی به طور صحیح با همسر به وسیله ی دیدن فیلم های معرف رفتارهای غیر متعارف جنسی از بین برود در این صورت هیجان های بزرگتری که سبب بروز ناهنجاریهای رفتاری جنسی هستند بروز خواهد کرد. این هیجانات که ناشی از تفکرات و احساس بصری مسائل غیر متعارف و رفتارهای ناصحیح جنسی هستند باعث غلیان جنسی و به هم ریختگی روحی خواهند شد. برای اینکه به دوستان تعریفی مناسب از زنای ذهنی ارائه کنیم جمله ی بعدی را در این راستا می آوریم: فرض بفرمایید شخص در اثر رفتار نادرست دچار هیجان یا exciting شده است، از آنجایی که فرد به وسیله دست نمیتواند لمس کند و احساس کند، معشوقه ای نیست که حرف بزند و بشنود بنابراین شخص ثانی در ذهن و مخیله شکل میگیرد که در هنگام بروز هیجانات با او در ذهن مشغول زنای ذهنی است که معمولا برای تخلیه این هیجانات دست به خودارضایی میزند، غافل از اینکه همین خودارضایی نه تنها باعث تخلیه هیجانات نمیشود بلکه باعث بروز هیجانات بزرگتری نیز بدلیل تجربه ی زنای ذهنی دیگری خواهد شد که در دفعات بعد ظهور و بروز خواهند کرد. در بعضی افراد متاهل هم دیده شده است که گاهی در نزدیکی با همسر در ذهن معشوقه دیگری را در نظر میآورند که این هم نمونه بارزی از زنای ذهنی است.
حظور شخص ثالث برای همین منظور است. حظور شخص ثالث در از بین بردن شخص ثانی و تبدیل آن به خود واقعی فرد و از بین بردن این هیجانات به مرور زمان مفید بوده و شخص را به حالت طبیعی زندگی باز میگرداند چرا که حظور شخص ثالث یعنی اضافه شدن یک درگیری فیزیکی و فکری واقعی با یک موضوع، که به نوبه خود انسان را از درگیری های ذهنی اشتباه و زنای ذهنی به مرور زمان جدا و رها کرده و مشغول فعالیتهای مناسب انسانی خواهد کرد. البته این تنها یک راه برای رهایی از این درگیری است. ورزش کردن و فعالیت های بدنی نیز ممکن است نوعی از این شخص ثالث محسوب شوند.
شکیات نماز فرا گرفتن برای کسیکه در نماز هرگز شک نمیکند هیچ فایده ای جز افزایش معلومات ندارد اما بر کسیکه در نماز شک میکند فرا گرفتنش واجب میشود، بهمین نحو کسی که ازدواج نکرده تا زمانی که بهمین علت چشم چرانی ندارد، استمناء نمیکند و ... ، خواست داماد شود یا نخواست مختار است اما اگر ابتلائاتی پیش آمد ازدواجش واجب میگردد و بسیاری از مبتلا شدگان به استمناء از این راه نجات یافته اند چه ازدواج دائم و چه ازدواج موقت.
در باب ازدواج موقت نکته ای بسیار جالب از آمارها وجود دارد که خارج از کتاب شهید به عرض دوستان می رسانم. در جوامع غربی ازدواج موقت به طور کامل وجود دارد، اما تنها فرقش در این است که در غرب لفظی خوانده نمیشود. بلکه در اسلام این عمل بار حقوقی داشته و کاملا به حقوق زن احترام قائل می شود و هرگونه تحقیری از طرف مرد را نمیپذیرد و این مسئولیت به وسیله ی قرائت صیغه ای که نشان دهنده حقوق دو طرفه بین زن و مرد است رعایت میشود. در غرب نوعی دوستی رواج دارد که دو نفر را به هم مربوط کرده و حتی به آنها در حدی که به اعتماد متقابل برسند اجازه نزدیکی میدهد و تنها تفاوت آن با دین کامل و مبین اسلام در ازدواج موقت این است که بار حقوقی برای این رابطه تعریف نشده است و هر زمانی این رابطه قطع شود حقوقی بر گردن دیگری نیست. در صورتی که این رابطه موفق باشد ختم به ازدواج خواهد شد. باید این سؤال را پرسید چرا آمارها نشان دهنده آن است که بیشتر بیوه زنان حاظرند بین دو انتخاب ازدواج موقت و زنا، رابطه نامشروع را انتخاب کنند در حالی که متعه بار حقوقی بر گردن دو طرف دارد و ایشان را در مقابل بی حرمتی و ظلم بیمه مینماید و برای پسر و دخترانی که فعلا توانایی ازدواج دائم را نداشته و در آینده قصد ازدواج دائم دارند این امر با نظارت پدر و مادر هم میتواند شناختی مناسب برای طرفین در آموختن شیوه های شروع زندگی و خلقیات طرفین ایجاد کند و هم نیازهای طبیعی فرد را برطرف نماید. تاکید میکنیم که نظارت والدین در روابط به طور کاملا غیر مستقیم ضروری است. آیا برطرف کردن نیازهای جنسی در افرادی که تجربه ازدواج ناموفق داشته اند و اکنون توانایی و قدرت ازدواج را بنا به هر دلیلی ندارند با رابطه ای که در آن بار و مسئولیت حقوقی وجود دارد بهتر از رابطه ای که در آن هرگونه ظلمی چون قتل، تجاوزهای غیر متعارف، اجبار به انجام اعمال غیر متعارف، دزدی، دروغ، روابط دسته جمعی، فرزندان نامشروع که پدر هیچ یک قابل شناسایی نیست، بیماریهایی که در اثر مقاربت غیر متعارف ایجاد میشود، سرطان پروستات، سرطان روده و ایدز و ... ، بیماری ها و سرخورگی های روحی و هزاران درد دیگر است؟ آیا نباید از آنان که میپندارند این موضوع سبب از بین رفتن آبرو و حیای جامعه میشود پرسید چگونه است که اکنون که فرزندانشان در معرض ابتلا به زنا و استمنا و درون گرائی و مصرف مواد مخدر و مشروبات در اثر زیاده خواهی روحی تحت روابط بی مسئولیت قرار گرفته اند نگران نیستند اما آنجا که اسلام فرموده به زنان و مردانی که امکان ازدواج دائم ندارند مستحب بلکه گاهی واجب است که متعه و ازدواج موقت نمایند به تب و تاب میافتند که ای وای آبرویمان میرود و چه بسیار در مواردی که پدر رابطه ی غیر مشروع دخترش را به رویش نمی آورد اما در مورد متعه تا عبور از مرز قتل نفس پیش میرود و جان دخترش را میگیرد. چه بسا اگر فرهنگ سازی در جامعه انجام میشد اکنون هیچ بیمار جنسی در جامعه وجود نداشت. تنها دلیلی که برای عمل آنان که به زنان جامعه القاء مینمایند که ازدواج موقت بهره کشی از زن است و معنای بدی دارد و نشاندهنده نیاز مالی زن است و نوعی خودفروشی است، میتوان یافت این است که اینان حاظر به زیر بار مسئولیت رفتن نیستند و میخواهند بدون هیچ بار حقوقی به زنان تجاوز نمایند و از هرگونه شهوت رانی بدون مسئولیت حقوقی خویشتن داری نکنند و به اسم آزادی دادن به زن و یکسان کردن حقوق طرفین از آنان سوءاستفاده نمایند. البته باید توجه نمود که گاهی این رفتارها و نظرات برای جلب نظر طیف خاصی در دنیای سیاست نیز مطرح میشود و برای تقبیح آن برنامه ریزی میشود. سؤال مهمی که در اینجا مطرح است، دوباره بیان میکنم: چگونه است که آنقدر که ازدواج موقت را در اذهان عمومی تقبیح میکنند، روابط آزاد را تقبیح نکرده و گاهی یک سر آن را آزاد میگذارند و به زنان القاء میکنند که ازدواج موقت بهره کشی از زنانگی آنان است و این در حالی است که ازدواج موقت بار حقوقی بسیار زیادی داشته و زن را در برابر ظلم ایمن نموده و از پاکی و معصومیت و جمال وی دفاع میکند. البته تمام این سخنان برای افرادی که امکان ازدواج دائم را به هیچ وجه ندارند و زمانی که در اجتماع تعداد زنان از مردان بیشتر شده به طریقی که مردی برای بالغه دختر مجردی باقی نماند صحت دارد و در بقیه موارد صحیح نمیباشد و در موارد زیادی طبق فرمایشات اسلام حتی حرام میباشد.
نکته قابل ذکر اینکه بر خلاف تصور شیعیان در اهل سنت نوعی ازدواج وجود دارد که نام آن متعه نبوده و شبیه ازدواج موقت میباشد اما بر حسب آنکه نام آن متعه نیست و به آن همان ازدواج اطلاق میشود به آن حرمتی نمیدانند و استدلالشان در رابطه با متعه این چهار آیه است:
( المؤمنون-6 ) « تنها آمیزش جنسى با همسران و کنیزانشان دارند»
(نور-33 ) «و کسانى که امکانى براى ازدواج نمىیابند، باید پاکدامنى پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بىنیاز گرداند»
(نور-32) «کسانی که همسر ندارند را به نکاح درآورید»
که اهل سنت از این آیات استدلال میکنند که ازدواج موقت در قرآن نیامده است. البته تعدادی از فقهای اهل سنت هم دلایل اهل سنت در حرمت ازدواج موقت را رد میکنند:
به تازگی، تعدادی از علمای اهل سنت اعلام کردهاند که خلیفه دوم، سنت خدا و پیامبر را حرام کرده است، در حالی که این حرمت، جایگاه شرعی و قانونی نداشته است. از جمله در کتابی به نام «ازدواج متعه حلال است»، صالح وردانی، فقیه سنی سلفی مصری، نوشته است که دلایلی بر تحریم ازدواج موقت و نیز دلایلی بر تأیید آن وجود دارد، اما دلایلی که در تأیید وجود دارند، محکمترند، زیرا همة آنها به پیامبر اعظم(ص) منسوبند، اما دلایل ابطال، به خلیفه دوم و صحاح ستّه منسوب است. وی در استدلالهای خود، به فقه شیعه نزدیک شده و به طور ضمنی، احادیث شیعه را در مورد ازدواج موقت، صحیح دانسته و ادله فقهایی که در نسخ آن، سخن گفتهاند را با نقد و بررسی فقهی رد کرده است.
تعدادی از علمای اهل سنت که متعه کرده و آن را جایز دانسته اند:
مالک بن انس- احمد بن حنبل - سعید بن جبیر - عبدالملک بن عبدالعزیز بن جریج - عطاء بن ابی رباح -طاووس یمانی - مجاهد بن جبر – سدّی- حَکَم بن عتیبه - ابن ابی ملیکه - زفر بن اوس بن حدثان مدنی - طلحة بن مصرّف الیامی - « منابع: مصنف عبد الرزاق- المحلى - الدر المنثور – المغنی - تفسیر الطبری - تفسیر ابن کثیر - الحاوی الکبیر - البحر الرائق ابن نجیم - الکشف و البیان - سیر أعلام النبلاء - تفسیر قرطبی - فتح الباری - تفسیر البحر المحیط»
اگر چه اینجا مجال بحث نیست اما شیعیان در مقابل نظر اهل سنت در حرمت ازدواج موقت پاسخ زیادی میاورند که از آن نمونه این که ازدواج موقت خود ازدواج است که در ضمن شرایط عقد زمانی برای آن تعین شده است و چیزی جدای ازدواج نیست ؛ پس در مفاد این آیه داخل شده و حلال است در ضمن آیه ای که منسوب به رد متعه است ( آیه سوره مومنون) مکی است و آیه متعه (النساء-24) «اگر با زنی ازدواج کردید و از او کام گرفتید مهریه او را به عنوان فریضه بپردازید» مدنی است. بنابراین اگر قرار بود آیه المومنون در رد تفسیر آیه النساء بیاید باید قبل از آن میامد نه بعد از آن.
نمی بایست تنها به امید این بود که می تواند در مقابل موقعیت گناه صبر کند بلکه دور شدن از زمانها و مکانهای مفسده جو و محرک چون سینماهای مبلغ (امروزه فیلم های مستهجن که در هر رسانه ای قابل دریافت است جایگزین سینما شده) و مجلات مبلغ شهوت و دوستان ناباب و .... .
تهیه برنامه های سالم تفریحی، تقویت عمومی جسمی و روانی از راه تلقین به خود، خسته به بستر رفتن و از همه مهمتر استمداد از مواهب و انرژیهای دینی است که مختصری شرح داده میشود:
ناگفته نماند جلق روحی نزد دختران وجود ندارد یعنی ممکن است پسران شخصی را در نظر آورده عمل نمایند اما دختران جلق روحی ندارند و یک عضو را انتخاب مینمایند.
باز برای چندمین مرتبه تکرار میکنم: دولت میخواهد یکی را رئیس کند خودش. شخص میداند عرضه ریاست را ندارد و ناتوانی خود را بعرض میرساند. پاسخش میدهند معاون یا معاونان با عرضه ای برایت میگذاریم.
شما میخواهید اول آقای خودتان باشید و خود را در برابر هوای نفس و شهوات محفوظ بدارید یعنی میل دارید تقوا داشته باشید و از جمله در یک مورد مثلا مایلید جلق نزنید اما در پاره ای از ابتلائات دیگر نه میتوانید آقای خودتان باشید نه آقای دیگران و کسیکه نتواند رئیس خود باشد به طریق اولی نمیتواند بر دیگران ریاست کند. رئیس دزد، چگونه بر دیگران آقایی کند؟ او در استخدام هوای نفس است. حال اگر حاضر شدید دست از اعمال زشتتان بردارید اما توانایی و همت آن را ندارید خدای متعال دو معاون خوب برای چنین کسان تعیین فرموده است واستعینوا بالصبر و الصلاه (صبر و نماز-روزه و نماز را معاونان خود سازید) و اگر نتوانستید دست از گناه بردارید روزه بگیرید و صبر و شکیبایی اختیار کنید، بدون شک موفققید زیرا در این دو عمل همه چیز هست از تلقین بنفس – تمرکز قوای دفاعی، دوری از مفاسد (ان الصلاه تنها عن الفحشاء و المنکر) و..... و بدون شک نماز و روزه شما را از هر گناه بازمیدارد. باید دقت کرد که در پاره ای موارد مقصود از صبر و صلاه چیز دیگریست که اشاره خواهد شد.
موارد بهداشتی ساده ای برای مادران توصیه میشود:
بر پدران و مادران است که فرزندان را ختنه نمایند تا خارشی ایجاد نشود و دست کودک به آلتش از راه خاراندن آشنا نگردد.
متاسفانه عادت بدی که تعدادی مادران دارند این است که به آلت کودک دست میزنند و میخواهند با این دست زدن کودک را بخندانند، در صورتی که در هنگام باز و بست کردن کودک نباید به آلتش دست بزنند و اگر آلتش بزرگ بود مراقب باشند آلت را نوازش ندهند و مخصوصا اگر در بیمارستان بستریش کردند چنین عملی با کودک انجام نشود و از کمک پرستاران و بهیاران بخواهند که کودک را بدست پزشک آرام کنند نه....
هر وقت دست کودک حتی به قسمت بالای رانها متوجه شد باید او را بتدریج آموزش داد که موضوع بدی بسراغش نیاید.
مطمئنا بفکرتان رسید که جوان نورس اما تکلیف نرسیده دغدغه ها و مسائلی جدا از روزه و نماز دارد و این فکر درستی است، همانطور که گفته شد نماز و روزه در پاره ای موارد غیر از این معنی دارد.
اگر بفرزند بگوئید مادرت از اینکه تو به جلق زدن مبتلائی بیمار و ناراحت شده – تو پسر بد عملی و از ما نیستی – برادرت از تو بهتر است – کاش تو دختر بودی (یا به دختر که کاش پسر بودی)- تو نمیتوانی بعدا داماد (عروس) شوی- آخر کور یا دیوانه میشوی – تو را همه مردم زشت میدارند – بالاخره آلتت را میبرند – هر چیز از این قبیل بگوئید یا هر گونه خشونتی پیش گیرید اثر نا مطلوبی روی فرزند خواهد گذاشت و شاید درباره اثرات نامطلوب هر قسمت بتدریج بحث شود بعنوان مثال اگر به دخترت بگویی کاش پسر بودی سعی میکند لباس مردانه بپوشد و زلفها را مردانه کند و یا حالت مخصوص آرایش دهد و سینه بندهای محکم ببندد که سینه ها پیدا نباشد و زن مرد نما شود یا مرد زن نما تا اگر والدین پسر ندارند پسر نما داشته باشند و این عمل چه عوارض خطرناکی بدنبال خواهد داشت - هنوز مردم وقتی دختری را میبینند که شلوار به پا دارد و تسبیح به دست دارد میپرسند: فلانی چند دختر دارد؟ این شلواربپا کردن ها وسیله شوهر یابی است – در صورتیکه مرد زنی را دوست میدارد که زن باشد و تمام حالات زنانگی را داشته باشد و اگر عینک مردانه زد و تسبیحی بدست گرفت مرد از او میگریزد. باید گفت این رفتارها وسیله شوهریابی نیست بلکه علت پسرنما شدن دختر اینست که پدر یا مادرش دائم در برابر دختر هوس پسر داشتن کرده و دختر مطابق دلخواه والدین عمل کرده تا نیاز به محبت خود را بطریقی نامتعارف بروز دهد و همین جاست که اهمیت دستور اسلام که مبنی بر شکر گزاری از داشتن فرزند سالم است، شناخته میشود که نوعی دیگر را خواستن یا همان جنس مخالف را خواستن دقیقا عین ناسپاسی است.
جوان تکلیف نرسیده مبتلا به استمنا را اگر به نماز و روزه باجبار و خشونت بدارند آنچنان نسبت به دین خواهد نگریست که به ستمگران می نگرد پس واستعینوا بالصبر و الصلاه برای والدینش چه تکلیفی است؟
همانگونه که سابق بر دین خرده میگرفتند و امروز سر تعظیم فرو می آورند در برابر این فرمایش نبی گرامی که اطلبوالعلم من المهد الی اللحد، میگفتند یعنی چه مگر نوزاد میتواند بیاموزد و امروز نوزاد است که باید پرستار و مربی داشته باشد و در بهداشت نسل شرح دادم واستعینو بالصبر والصلاه هم برای نوزاد است هم الی اللحد برای پیران فرتوت. اما باید دقت کرد طلب علم کردن در کودک و نوزاد در حد خودش است همان یادگرفتن محبت، یاد گرفتن اینکه دست به آلت بردن زشت است و گاهی قوانین طبیعت را در سطح شعور خودش یاد گرفتن مثلا اینکه اگر لیوان شیر را از بلندی انداختی میشکند و ...، حال میخواهیم ببنیم صبر و صلاه برای فرزند تکلیف نرسیده در چه حد معنی دارد.
صبر و صلوه پدر مادر در برابر فرزند اینست که بنحوی اسلامی با وی رفتار کنند و بااخلاق خداپسندانه با فرزندان تماس داشته باشند برای آنان به جای اینکه تنها عقده ای را ایجاد نمود بلکه ایمان و عقیده ای ایجاد کرد که با مفاد و مفهوم واستعینو بالصبر و الصلاه موافق است. اینکه حس احترام به پیامبران و امامان و بزرگان و دانشمندان دیندار را در فرزند قوت دهند و باو بفهمانند تمام کسانیکه نزدش محترم و معتبرند از خودارضایی تنفر دارند و مهمتر آنکه عقیده ای را که لازم است در هر فرد ایجاد کرد ترس از عذاب الهی و بویژه از جهان دیگر است و هر پیامبری بر این دو امر (بشارت و انذار) بشارت دادن و ترساندن اعزام و ارسال شده اند. آری به همین عنوان که ادامه دادن به گناه موجبات سخط و غضب الهی را در دو جهان فراهم میسازد، فرزند را از گناه باز دارند که خود نوعی نماز و روزه و استعینوا بالصبر و الصلاه برای تکلیف نرسیدگان است (این دقیقا مخالف نظریست که در جوامع غربی عنوان میشود که باید فرزند را نترساند و به او اجازه داد که همه چیز را تجربه کند) و در عین حال وعده عذاب سرای دیگر دادن فرصت دادن و ایجاد عقده نکردن و بلکه رحمت کردن میباشد و عقده ایجاد شدن بازتابی از پدیده های همین جهان محصور در ماده است.
(برخی ایجاد سد کردن در مقابل گناه توسط انذار از گناه را بد میپندارند و میگویند در شرایطی که کودک را از گناه میترسانیم بازخوردهایی که در صورت یک بار انجام گناه به وجود خواهد آمد بسیار مخرب خواهند بود. در جواب میگوییم این در صورتی صادق است که بفرزند مفهوم بشارت را نیاموزیم. مفهوم بشارت تنها به معنی بهشت در مقابل گناه نکردن نیست. یکی از مصادیق بشارت در توبه است که خداوند میفرمایند توبه کاران را بیشتر دوست داریم. باید به فرزندی که خبطی مرتکب شده و به اشتباه راهی رفته یاد داد که در مقابل این عمل توبه و بازگشتی هست و رجعتی هست که در آن گذشت و بخشش هست. اما جواب دیگری که به این دسته داده میشود و مهم تر است آنکه اگر شخصی را مشاهده کنید که در فاصله ای نه چندان نزدیک به لبه پرتگاهی قرار دارد و به سمت آن میدود آیا او را به شدت از دویدن به سمت پرتگاه نمیترسانید؟ بعد از افتادن از پرتگاه بازگشت و امکان زنده ماندن سختتر است چرا که گناه عادت میآورد و اولین گناه فتح بابی برای ادامه آن و عادت به آن است. حال اگر شخص از پرتگاه افتاد آیا نمیشود او را با مهربانی و بسیج تمام امکانات به بیمارستان برد و توبه از گناه را به وی آموخت ؟
مسئله ی مهم اینجاست که گاهی والدین در صورت مشاهده گناه از فرزندان، با آنان به گونه ای برخورد میکنند که متوجه شوند که والدین از گناه ایشان با خبر است و همانطور که در مطالب هم آمد ایشان را تحقیر میکنند در حالی که میتوان با آموزش صحیح راه بازگشت فرزندان را به حالت عادی زندگی برگرداند)
منبع: شهید دکتر سید رضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر